مطالب گذشته - پاسداران

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن





 

این عده می کوشند با به راه اندازی موج تخریب و عامل تفرقه بودن، حریف  قدرتمند خود را از عرصه خارج کنند. آنها مدعی اند با ایجاد گروههای پنج نفره وهفت نفره رأی و نظر مردم را دردست دارند.

برگزاری انتخابات پس از شورای دوم، انتخابات ویژه ای است. بعد از آن که لیست اتوبوسی شورای دوم شهر تهران، وارد شهرداری شد و سازمان دهنده اصلی خود را به عنوان شهردار تهران برگزید، تعاملات سیاسی و حزبی ایران دچار تحولات بنیادین شد. تا پیش از این احزاب برای مردم نسخه می پیچیدند. از خواسته ها و مطالبات به حق مردم استفاده می کردند تا جریان قدرت خود را حاکم سازند. دراین مسیر گاهی «به نام سازندگی» کارگزاران و مشارکت که در حال تکوین بودند، بر مصادر می نشستند و گاهی «به نام علیه سازندگی» باز هم کارگزاران و مشارکت قدرت را در دست می گرفتند! این احوال باعث شد جمعی از انقلابیون خالص  و مجاهد در نهایت گمنامی، وارد عرصه مبارزه شوند و در میدان آیتم های متفاوت و متضاد که ابایی از براندازی و لیبرالیسم و پذیرش سلطه آمریکا نداشتند، قدرت را در خدمت مردم درآوردند. 

با این حال ، علی رغم تجربه اصولگرایی و آبادگران شورا، برخی جریان های سیاسی می خواهند کماکان  بر شیوه منسوخ غربی و مبتنی بر  احزاب حرکت کنند، حال آن که فهمیده اند که احزاب جز طبل های توخالی چیزی نیستند. که کارآیی آن ها اشغال غیرمنطقی عرصه ها و سر و صداهای آزار دهنده است. امروز برخی سیاست ورزان غربگرا باز می خواهند مردم را تحت سلطه خود قرار دهند اما وقتی حضور افرادی که دارای وجهه مردمی و پشتوانه ملی هستند را مشاهده می کنند، بر کوس تأسف و تخریب می کوبند، که اگر ایشان وارد عرصه انتخابات شوند، چنین و چنان می شود. چنان چه در انتخابات ریاست جمهوری نیز تا حد جنون کوبیدند و غافل از آن که حضور گروهی ازخدمتگزاران که البته سابقه حضور در شهرداری نیز دارند، صد البته همان بود که با کارآمدی و تحول گرایی خود جریان اصولگرایی را احیا نمودند. منشی که برای مردم ندای خدمتگزاری بی منت را خواهد داشت. خدمتی که به رفاه و آسایش زندگی در شهر می اندیشد. 

...دراین مسیر گاهی «به نام سازندگی» کارگزاران و مشارکت که در حال تکوین بودند، بر مصادر می نشستند و گاهی «به نام علیه سازندگی» باز هم کارگزاران و مشارکت قدرت را در دست می گرفتند! ...

اکنون که حضور گروهی از خدمتگزاران در عرصه انتخابات بر عده ای از سیاست ورزان که گویا جز ایجاد خلل در روند خدمتگزاری درست یا تلاش در جهت بازگرداندن جریان منحرف کارگزاران و مشارکت وظیفه ای برای خود متصور نیستند، گران آمده است، این عده می کوشند با به راه اندازی موج تخریب و عامل تفرقه بودن، حریف  قدرتمند خود را از عرصه خارج کنند. آنها مدعی اند با ایجاد گروههای پنج نفره وهفت نفره رأی و نظر مردم را دردست دارند. مدعی اند با هم پیمانی شکست  خوردگان سیاسی دیروز و امروز می توانند نظر مردم را به سوی خود جلب کنند. مدعی اند با تمرکز بر مدیریت پروپاگاندایی و میلیتاری نما می توانند کارآمدی برای خود بیافرینند. مدعی اند رایزنی «خودآقاخوانده های تفرقه آفرین» که مسیر انقلاب را بارها به انحراف کشانده اند، می تواند عامل وحدت باشد. مدعی اند همراهی با آقازاده ها و رانت خوران که امانت مردم را در جیب خود فرو برده اند، می تواند پشتوانه تدارکات پیروزی باشد و مدعی اند فقط ایشان حق شرکت در انتخابات دارند! 

تجربه پیشین نشان داده است که در نتیجه این نوع گزینش، افراد از مدار شایسته سالاری در مدیریت  شهری خارج خواهند شد و به وامداری و تقسیم غنایم خواهند پرداخت. حال با این روند وظیفه انسانهای سالم و آزاداندیش که حاضر به معامله با زر اندوزان و تزویر گرایان نیستند، چیست؟ باید نشست و مدیریت شهری را دودستی به این صنف زیاده خواه تقدیم نمود؟



نویسنده : ابوذر منتظرالقائم » ساعت 12:18 عصر روز شنبه 85 آبان 6


بسم الله .

خواهر وبلاگ نویس .

 

برادر وبلاگ نویس .  چند تا خبر را کنار هم بگذار :  

-       داماد سید مصطفی تاجزاده ، رئیس معزول ستاد انتخابات وزارت کشور به جرم دستکاری در نتایج انتخابات مجلس ششم ، و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، مدیر جدید بلاگفا معرفی شده است  

-          این مسئولیت ؛ از سوی خریدار پشت پرده سرویس بلاگفا به وی سپرده شده است.  

-          دکتر بوترابی ، عامل اصلی پشت پرده دعاوی حقوقی میان خریدار و فروشده سرویس بلاگفا است. بوترابی ، همان کسی است که درحقیقت در حال خریدن بلاگفا است.  

-       نماینده حقوقی بوترابی ، به نیابت از او ، در حال به خطر انداختن موجودی وبلاگهای روی سرور بلاگفا است. در صورت ضرورت ، می خواهند بلاگفا را با شکایت ، مسدود کنند.             

-          همسر آقای بوترابی ، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و بنا به برخی گفته ها ، مسئول شاخه بانوان است.  

 

-          آقای دکتر بوترابی ؛ در حال تهیه یک لیست انتخاباتی برای شورای شهر تهران است  

-       آقای دکتر بوترابی ، با کمک برخی عوامل مرتبط خود در سرویس های خبری از جمله برخی خبرگزاریهای کاملا غیر مرتبط با حوزه فناوری اطلاعات ، اقدام به تبلیغات به نفع سرویس خویش کرده و گاها ؛ منافع ملی را نیز در این جریان زیر ضربه می گیرد.  

-       و در نهایت ، تمام این کارها را آقای دکتر بوترابی ، به اسم من و تو و به پشتوانه پست های من و تو انجام می دهد و همه جا می گوید سرویس وبلاگ من ، 13 میلیون پست دارد. انگار همه پست ها را خودش نوشته .  

بوی بد و آلوده بهره برداری سیاسی از سرمایه های فکری مان ، به مشام می رسد.  

مواظب باشیم . حواسمان جمع باشد. خبرهایی هست. دوباره می خواهند به نام مردم ، به نام فرهیختگان ، به نام جوانان، به نام نویسندگان ، به نام وبلاگ نویسان و به نام همه ، کرسی های قدرت را بکام خود کنند.  

اینها همانهایی هستند که می شناسیم . دقت کنیم . چشمان تیز بین خود را روی آنها متمرکز کنیم .  

پی نوشت :

·       یادش بخیر آنروزی که خیلی ها انتخاب شدن وبلاگ من بعنوان دومین وبلاگ برتر پرشین بلاگ را تبریک گفتند ، گفتم که من به هیچ وجه برای این موضوع اهمیت قائل نیستم و اصولا هیچ دلیل و معیاری برای انتخاب شدن وبلاگم ، جز دلایل سیاسی برای بالانس انتخابها در میان صاحبان سلائق سیاسی نمی بینم .



نویسنده : ابوذر منتظرالقائم » ساعت 12:18 عصر روز شنبه 85 آبان 6


فقط مخاطبم در این مطلب ، آن دسته از کسانی هستند که یا حسب واقعیت و حقیقت و یا حسب ظاهر ، خود را مرید و مطیع رهبر معظم انقلاب می دانند ، ولی در عمل، به هیچ وجه، سعی نمی کنند خط مشی خود را با خط مشی و سیاستها و روش و عملکرد ایشان همسو کنند.

 

شما را بخدا ، به خود بیایید.

 

من دیگر نمی دانم در پیشگاه خداوند متعال چه حجتی دارید ، وقتی که برای مخالفت و توهین به دولت نهم ، به رهبر معظم انقلاب وصله می چسبانید. دگیر چه حجتی پیش خدا دارید. بمن بگویید بدانم ، اگر رهبر معظم انقلاب ، در نوشته های زیر ، بشکلی جانانه ، به دفاع از دولت نهم بر نخواسته ، پس اگر می خواست دفاع کند چه می گفت ؟!

 

این ها بخشهای تقریبا بطور کامل سانسور شدهء پاسخ رهبری به یکی از بچه ها بود که در مورد عقبه کارشناسی دولت و صحت و سلامت عزل و نصبها ، ابراز ترید کردند:

 

...یک نکته‏ى دیگرى که من در خلال اظهارات شما دوستان دیدم، این است که گویا این‏گونه تصور میشود که عقبه‏ى کارشناسى دولت نهم، عقبه‏ى ضعیفى است یا اصلاً چنین عقبه‏اى وجود ندارد! من که هر روز حدود شاید شانزده، هفده تا روزنامه را با گرایشهاى مختلف از جریانهاى مختلف کشور مرور میکنم و مى‏بینم، این، عیناً یکى از همان نقاطى است که جریانهاى مخالف با این دولت مورد تأکیدشان است. ما تصور میکردیم که این‏گونه اظهارات و شایعه‏پراکنیها خیلى تأثیر ندارد، اما حالا مى‏بینیم نه، بى‏تأثیر هم نبوده است! یعنى شما که دانشجو و جزو قشر زبده و نخبه هستید، واقعاً تصور میکنید که دولت، عقبه‏ى کارشناسى ندارد! نمیشود چنین قضاوتى بکنید، این‏طور نیست. یا مثلاً در اظهارات شما بود که: تغییراتى که در دولت انجام میگیرد، تا آن اعماق بدنه‏ى اجرایى، تغییر ایجاد میشود! این‏گونه نیست. خوب، دولتهاى متعدد و پى‏درپى‏اى با من سروکار داشته‏اند و من با آنها کار کرده‏ام؛ نوع کارشان، نوع تحرکشان، نوع اقدامهایشان و تعویضهایشان را دیده‏ام؛ این ایرادى که تقریباً یکى از سرلوحه‏هاى مخالفان - حالا مخالفان مذاقى، سیاسى و هر چه هست - با این دولت هست و مطرح میکنند، من به هیچ‏وجه تأیید نمیکنم؛ این‏طورى نیست. البته تغییر و تبدیلهایى در همه‏ى دولتها شده است؛ در بعضى دولتها بیشتر و در بعضى کمتر. و این دولت نهم، جزو آن بیشترها نیست. از این تغییرات وسیعتر و عمیق‏تر فراوان داشتیم. این شایعات روزنامه‏اى و اینها را خیلى ترتیب اثر ندهید.

 

این هم ، بخشهای دیگری از سخنان رهبری معظم انقلاب ، در جلسه با کارگزاران نظام ، که آنهم مورد سانسور تقریبا کامل قرار گرفت : 

 

...مواظب باشید دولت به خاطر اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف مذاق و اختلاف جناح مورد تضعیف قرار نگیرد. دولت را باید نگه داشت. همه باید رئیس‏جمهور را مورد تکریم قرار بدهند و این را همه یک اصل بدانند.اینکه افرادى بیایند و سعیشان این باشد که دولت را ناکارآمد جلوه بدهند، این خدمت به کشور نیست. اگر عقیده‏شان هم این است، این عقیده را بایست به یک نحوى به گوش خود مسئولان دولتى یا مسئولانى که میتوانند اثرگذار باشند، برسانند؛ اما تبلیغِ ناکارآمدى دولت را در بین مردم کردن، آن هم غیرمنصفانه، صحیح نیست. اگر واقعیت هم میداشت، نباید به شکل تبلیغاتى و داد زدنِ بر سر کوچه و بازار ظاهر میشد؛ چه برسد به آنجایى که واقعیت هم ندارد و غیرمنصفانه است. دولت با جدیت و تلاش خوب، کارِ پرحجم و متکى به محاسبه انجام میدهد، حالا گیرم که در فلان مسئله‏ى اقتصادى ممکن است نظرى داشته باشد که با نظر فلان کارشناس یکسان نباشد؛ خوب نباشد؛ این، از اهمیت و ارزش کار دولت نمیکاهد. امروز همه دارند مى‏بینند؛ ما هم داریم مى‏بینیم و دیگران هم شاهدند که حجم کار متراکمى که دولت انجام میدهد، انصافاً درخورِ تحسین و ستایش است؛ کارِ خیلى خوبى است. انتقادهاى غیرمنصفانه نشود. برخورد با دستگاههاى دیگر هم باید همین‏طور باشد...

 

لابد ، کسی مانند شماها آنجا نشسته و یا خود را از رهبری فهیم تر و داناتر می داند ، یا این اظهارات را اسرار نظام می داند که عموم مردم نباید مطلع شوند و اگر پخش شود ، دشمن می فهمد ! ، یا اینکه آنجا نشسته و کار خود را می کند و به نام رهبری با خط رهبری مبارزه می کند. می دانید این کار شماها ، حرام است؟ اگر به سایت رهبری برویم ، متن این سخنان را می توانید پیدا کنید. اما چرا در میان اخبار ، سخنان رهبری را سانسور می کنید ؟

 

شک نکنید که در روز جزا هیچ حجتی در دست ندارید. دقیقا همین این نامردی ها بود که در انتخابات گذشته کار دستتان داد ! بداد خودتان برسید . بداد خودتان برسید که تا آخرت را هم نباخته اید نجات یابید !



نویسنده : ابوذر منتظرالقائم » ساعت 12:18 عصر روز شنبه 85 آبان 6


از :  پلخمون

نامه را میان عکس های مجید پیدا کردم.

 

در متن و حتی سبک نگارش نامه هیچ تصرفی نکرده ام. حتی سه‌نقطه‌ها، پاراگراف‌بندی‌ها و کلمات ضخیم‌شده، جز در مواردی که ضرورتاً علامتی کم یا زیاد شده، بر اساس اصل دست‌نوشته‌ا‌ی است که البته دو عبارت از آن برای من ناخوانا بود...

امیدوارم سرنخی از نویسنده‌ی نامه به‌دست‌آورم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنام او که مرا خلق کرد و فقط بنده و خاضع درگاه او  هستم

خدمت خواهر گرامیم صدیقه جان

سلام

 

خواهرم الان که دارم این نامه را برایت می‌نویسم در حیاط زندان هستم  و در کنار باغچه گل حیاط –که تازه آنها را کاشته‌اند- و به بوته گل کوچکی نگاه می‌کنم که تا همین دو روز پیش غنچه‌های بسته باز نشده داشت… اما امروز که از مرخصی برگشته‌ام غنچه‌های آن باز شده‌است… گل‌های سرخ قشنگی دارد، به سرخی و پاکی و قشنگی خون یک شهید پاک…

به آسمان نگاه می‌کنم، ابری است… انگار دلش پر است و می‌خواهد گریه کند… عین دل من… که سخت دلم گرفته و دلم هوای مزار پاک یک شهید… که برایم برادر بود… کرده است.

 

امید است روزی بر مزار پاکش حاضر شوم و قولی که بهش داده‌ام وفا کنم و عمل.

 

صدیقه جان می‌دانم که تعجب کرده‌ای که من کی هستم و چکار دارم که برایت نامه نوشته‌ام… زیاد فکر نکن الان برایت موضوع را از صفر تا الی آخر برایت شرح می‌دهم و برایت می‌نویسم.

 

من ناهید هستم، زندانی سیاسی وکیل‌آباد مشهد، نسوان 2 اتاق 16. در بخش فریمان زندگی می‌کردم و در تاریخ 1 مهرماه پنج‌شنبه 60 دستگیر شدم. می‌خواهم دقیق و نکته به نکته برایت توضیح بدهم…

 

از آن 8 برادری که پاسدار بودند و برای دستگیری من به منزلمان آمدند یکی از آن‌ها برادر شما شهید عبدالکریم رضوی «مجید» بود… برخورد مجید در منزلمان بقدری انسانی و اسلامی بود که بشدّت مرا تحت تأثیر قرار داد…

 

خلاصه، آن روز من زندانی در سپاه فریمان شدم و بازجوی من «مجید» بود. مدارکی که از من بدست آمد و … و … و … یکی از آنها دفتر خصوصی خاطرات شخصی زندگی من بود که اول خدا و بعد هم از آنها خودم فقط خبرداشتم. مجید براساس اعتراضی که من برای خواندن آنها کردم که خصوصی است… برطبق وظیفه‌ای که داشت گفت من مجبور هستم بخوانم… خلاصه… مجید سه دفتر خاطراتم را خواند. با توجه به مسایل دفتر… مجید قول داد که از موضوع‌های دفترم را به کسی نگوید. 

اگر انشاء الله فرصتی پیش آید و تو را ببینم حتماً رفتار و حالت مجید را برایت می‌گویم… و بعد از اتمام دفترها مجید دیگر یک پاسدار نبود بلکه برایم برادری  شده‌بود که می‌گفت  ناهید تو عین خواهرم صدیقه می‌مانی… دقیقاً این طور گفت البته نه از نظر عقیده بلکه از نظر مسایل احساسی عین توست. هی مادام می‌گفت اصلاً تو عین صدیقه برایم هستی احساس می‌کنم  الان دارم از صدیقه بازجویی می‌کنم. 

مجید… خیلی برایم صحبت کرد و خیلی سعی و کوشش کرد. بهم می‌گفت من از تو اطلاعات نمی‌خواهم فقط تو حقیقت را درک کن و به دامان اسلام بازگشت کن... بهم می‌گفت به پدر پیرت رحم کن و یا... می‌گفت من خانه‌ات را دیدم عین زندگی ساده خودمان است، چرا باید...؟ 

بعد گفت: اگر واقعاً فکر می‌کنی من مرتجع هستم و به ضرر اسلام... بعد کلت کمری‌اش را روی میز گذاشت و گفت بردار و شلیک کن و بعد چون دید برنداشتم داد به دستم... وقتی وصیت‌نامه‌ام را خواند و دید از کشاورز و کارگر دم زده‌بودم و قرآن... گفت تو وصیت‌نامه‌ات را با آیه قرآن شروع کرده‌ای و با آیه قرآن آن را تمام کرده‌ای، چظور امکان دارد... و یا اینکه یک موقعی توی جهاد کار می‌کردی... 

و بعد وقتی برخورد پر از ایمان و پاکی مجید را دیدم... گفتم: پس کو شکنجه (چون آن موقع هنوز برنگشته‌بودم) من که خسته شدم...  

با خنده اشاره به سیم برق ضبط کرد و گفت باشه چطوره برق را روی دستهایت بگذاریم برای شروع شکنجه... 

و خیلی مسایل دیگر صدیقه جان، چون بازجویی چند ساعت طول کشید اگر خدا فرصتی دهد تو را ببینم کل آن را برایت می‌گویم. 

حتی مجید موضوع اعتصاب غذایی را که کرده بودم... نخواست آن را اعتصاب غذا جلوه دهد و خیلی تلاشهای دیگر در بازجویی انجام داد که تا در فریمان آزاد بشوم و کار به سپاه کشیده نشود (سپاه مشهد) 

بعد از دو روزی که در سپاه فریمان بودم و طی صحبت‌هایی که شد من به مجید قول دادم که اگر برنگشتم که با صراحت بگویم برنگشتم ولی اگر به دامان اسلام برگشتم و راه خدا را رفتم... بیایم و به مجید بگویم که برگشته‌ام به دامان اسلام... 

... برخورد مجید در سپاه فریمان باعث زمینه‌ای شد که در سپاه مشهد بیشتر فکرکنم... و عامل مؤثر و مهمی در ذهنم و افکارم... 

روز دوشنبه بعد از 9 ماه زندانی کشیدن به لطف خدا بهم مرخصی داده‌شد... در این مدّت تمام فکر و ذکرم این بود که بلافاصله بروم به سپاه مشهد و به مجید بگویم که مجید طبق قولی که بهت داده‌ام حالا آمده‌ام بگویم من توجه کرده‌ام و به دامان اسلام‌ برگشته‌ام. 

با شوق و ذوق [؟] به طرف سپاه رفتم... همه‌اش در راه می‌گفتم اگر مجید بفهمد چقدر خوشحال میشه

و اما ... 

وقتی رفتم سپاه و سراغ مجید را گرفتم... یکی از دوستش گفت... مجید شهید شده‌است... 

خدا میدونه و شاهد است که چقدر گریه کردم. دیگه حتی نتوانستم جلوی گریه‌ام را پیش آن برادر پاسدار بگیرم 

صدیقه جان کل هدف من از این نامه‌نوشتن و این حرفها این بود که آرزو داشتم به مجید بگویم که من برگشته‌ام چون بهش قول داده‌بودم. 

اینک تو صدیقه‌جان خواهرم... اگر...

اگر بر مزار این شهید پاک، این جان‌باخته در راه اسلام، این سید بزرگ رفتی بهش بگو     بهش بگو     تو را خدا قسم به مقدسات، حتماً بگو، بگو که ناهید یکی از زندانی‌های او که بهش قول داده‌ بود اگر برگشت به دامان اسلام... می‌آید و می‌گوید...، حالا برگشته‌است. و آرزو دارم که روزی بر مزار پاک این برادرم حاضر شوم و بهش بگویم مجید... مجید... من به معنای واقعی به دامان اسلام برگشته‌ام به معنای حقیقی توبه، همان‌گونه که مجید می‌خواست.

 

بهش بگو به قولم وفاکردم... ولی...، ولی نه، زنده است مجید. عکس مجید را کنار تختم به دیوار زده‌ام. همیشه‌ی همیشه حرفهای پر از [؟].

 

از اینکه به شهید، «مجید» می‌گویم بخاطر این است که... وقتی می‌خواستم صدایش بزنم گفت مرا مجید صدا کن... وگرنه من نه اسم و نه فامیل مجید را می‌دانستم تا اینکه به مرخصی رفتم در روز دوشنبه ??/? اسم و آدرس و فامیل مجید را از دوستش که پاسدار بود گرفتم.

 

علاقه‌ای زیادی داشتم که به منزلتان بیایم ولی توفیق آن را نداشتم. آرزویم این است که بر مزار پاک مجید حاضر شوم و قولی که بهش داده‌بودم عمل کنم. سلام مرا به پدر و مادر شجاع و همسر شجاع این شهید بزرگ برسان و تبریک و تسلیت مرا قبول‌کنند انشاالله

 

ناهید ...

 

زندان وکیل‌آباد مشهد

 

??/?/?

 

اگر برایت امکان‌داشت وصیت‌نامه شهید را برایم بفرست. متشکرم

 

***

 

بی ربط نامه :

 

·       کاش می رفتید ببینید استیضاح اینترنتی شان چه جالب به افتضاح اینترنتی تبدیل شده . از میان نزدیک به چهارصد هزار مراجعه کننده ، فقط حدود صد و خورده ای امضاء جمع کرده اند آنهم با چه جملاتی ! یکی نوشهت چون دیدم 99 است من هم نوشتم بشم صد ! :)) مابقی هم کلیت نظام را قبول ندارند. نه اینکه فقط احمدی نژاد را قبول نداشته باشند ! جالبه همان موقعی هم که همون صد نفر می نوشته اند از ترس هم بخودشون می لرزیدند. پس معلوم نیست اونهمه ادعای تظاهرات و بگیر و ببند و یا مرگ یا خودکشی کجا رفت ! خیلی باحالند بخدا. اما اینجا روشن میشه آقایان مخالفان دولت اصولگرا چه قشنگ با اپوزیسیون برندار گره می خورند .

 

·       تو خیابان امیرآباد ، ساعت نزدیک به دو صبح . داشت خیابان را جارو می زد. مزاحم تنهایی اش نشدم . آرام از کنارش عبور می کردم که ناگهان گفت : سلام ! . ادبش دیوانه ام کرد . آنقدر که وقتی دوباهر به او و ادبش فکر کردم ، اشک در چشمانم جمع شد . به او گفتم مرا دعا کند. خدا خواصش را لابلای مردم پنهان می کند. همه را تحویل بگیر تا به بزرگان و اولیاء الله توهینی نکرده باشی. من او را نادیده گرفتم ، اما او مرا نادیده نگرفت.

 



نویسنده : ابوذر منتظرالقائم » ساعت 12:18 عصر روز شنبه 85 آبان 6


بسم الله .

۱- خیلی تعجب می کنم از رفتـار آمریکا . نمی دانم چرا هرچه آدم آمریکایی و آمریکایی مسلک است همه از مادر ، تابلو ، زائیده شده اند ! هرکس هم می خواهد آمریکایی شود اول پررویی آمریکایی را یاد می گیرد بعد هم تابلو بودن را !

واقعا اگر آمریکا دارد توی عراق برای سنی ها کار می کند و با بعثی ها هم که هماهنگی قطعی دارد ، پس آمریکا حکومت کی را سرنگون کرد؟ شیعه ها را !؟!!

آمریکا در عراق ، هم دنبال اختلاف قومی و مذهبی است ، هم دنبال ناآرامی  . چون عراق آرام یعنی انتقال منطقی اراده از دست آمریکا به مردم عراق .

از یک طرف ،‌آمریکا سعی دارد تا سهم اهل سنت را در عراق زیاد تر از شیعه و بقیه اقوام بگیرد ، از سوی دیگر با بعثی ها همکاری وهماهنگی کامل دارد ،وحالا اینطرف ، آیت الله حکیم ترور می شود ، بجان آیت الله سیستانی و حکیم دوم سوء قصد اساسی می شود ، و حالا این خبر را هم بخوانید...

سیا با هدف مقابله با نفوذ ایران در عراق پیشنهاد کرد:
معامله و تفاهم سیاسی با بعثی‌ها و مشارکت آنان در روند سیاسی عراق

خبرگزاری فارس: سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به دولت بوش و مقامات عالی رتبه عراق پیشنهاد کرده است به منظور تضعیف مقاومت عراق و مقابله با نفوذ روز افزون ایران در این کشور، در تعامل با مقامات رژیم سابق بعث، سیاست " گشایش " و " معامله سیاسی " را در پیش گیرند.

روزنامه الوطن - چاپ عربستان سعودی - در شماره امروز خود با اعلام این خبر به نقل از مقامات دیپلماتیک غربی نوشت: سیا در این پیشنهاد با اشاره به اینکه با اجرای این سیاست می‌توان موضع و رویکرد بعثی ها را تغییر داد تا در روند سیاسی کشور شرکت کنند، تاکید کرده است، در صورت اجرای این پیشنهاد، مقاومت عراق ضعیف و به تبع آن جلوی نفوذ ایران به عراق نیز گرفته خواهد شد. این منابع که الوطن آنها را موثق و آگاه توصیف کرد، افزودند: سیا در همین چارچوب به ایاد علاوی نخست وزیر و غازی الیاور رییس جمهور موقت عراق توصیه کرده است هر یک به طور جداگانه به سوریه سفر و با چند تن از مقامات سابق بعثی دیدار کنند.

منابع یاد شده به الوطن گفتند: سیا زمانی تصمیم به ارائه این پیشنهاد گرفت که مقامات این سازمان مستقر در عراق در گزارش هایی تاکید کردند، فرماندهی ارتش آمریکا در عراق نمی تواند مقاومت عراق و نیروهای مخالف حضور آمریکا در این کشور را به کلی نابود کند.
در این گزارش تاکید شده است هر چند نیروهای آمریکایی بر فلوجه، سیطره یافته اند، اما با این حال مقاومت در عراق به سرعت در حال افزایش است و این امر، مساله خطرناکی است که برای حل آن به راهبردی متفاوت با راه حل هایی نیاز است که تاکنون در این کشور در پیش گرفته شده است.
این منابع همچنین خاطرنشان کردند پیشنهاد سیا با موضع و رویکرد نومحافظه کاران آمریکا که حامی اسراییل اند و تاثیر بسیاری بر دولت بوش دارند، در تضاد است.
نومحافظه کاران ضمن مخالفت با هرگونه گشایش در تعامل با بعثی ها یا هرگونه معامله با آنان، با هر هدفی که باشد، تاکید دارند در این باره باید همچنان از سیاست " ریشه کنی و پاک سازی" پیروی شود.
این دسته از سیاستمداران آمریکا بر این باورند که در غیر این صورت تشکیل حکومتی دمکراتیک و تکثرگرا در عراق با مشکل روبرو خواهد شد.
سیا به منظور جلب رضایت نومحافظه کاران نیز پیشنهادهایی ارایه کرده است که سفر اخیر مقامات عالی رتبه عراق به سوریه و دیدار آنان با بعثی های عراقی نشان از جلب موافقت آنان (نومحافظه کاران) از سوی سیا دارد.

دلم برای حسین درخشان می سوزد. کسی که روزی در حوزه تئوری دلش برای انقلاب - بقوا فامیلها و دوستانش - می سوخته و از ریاضی به انسانی تغییر رشته می دهد و امروز خودش از مهاجمان به همان انقلاب در همان حوزه است.
آقای درخشان ، یک روزی اگر دلت برای یک جرعه معنویت روایت فتح ای تنگ شد ، سی دی هایش را بگو برایت از تهران بفرستند. زیاد هم برای شما ها خرج ندارد. حداکثر هر موضوع ۲ هزار تومان است. شماها که پول برایتان مسئله ای نیست..بگو دی اچ ال یا تی.ان.تی کنند برایت بفرستند.

۲- لیاقت یک مسلمان ایرانی بیشتر از این بود که برای هدف قراردادن قلب انقلاب اسلامی نقاشی کودکانه ای بنام ۶۰ میلیون را تبلیغ کند. آقای درخشان بداد خودت برس تا مجبور نشوی شکاف و اختلافات جدی تان در این موضوع را پر کنی . این کشوری است که آمریکابرای مقابله با نفوذش در منطقه مجبور است با بعثی ها روی هم بریزد و با امثال صدام . اونوقت تو هی بگو ایران به اسرائیل نیاز دارد ! ۲۵ سال بدون آمریکا و اسرائیل حتی به انرژی اتمی هم رسیدیم . تو بگو دیگر آمریکا و اسرائیل قرار است چه کاری برای ما بکنند که هم می خواهند و هم می توانند ؟ ربع قرن که پست درب مانند کدام مسئله دکترینال خودشان را توانستتد حال ما کنند ؟‌ تو تاکتیک خیلی اتفاقها افتاد اما گفتم که . تاکتیک .

اپوزیسیون این حکومت هیچ وقت نتوانستند مشکلاتشان با هم را حل کنند. وقتی گروههایی که تا دقیقه ۹۰ وقتی دو نفر بودند اختلاف داشتند و وقتی ۳ نفر می شدند انشعاب می زدند با سنجاق سازمان سیا بهم وصل شوند زود عین تخم مرغ و حلوا ، ‌از هم وا می روند...

توی این موضوع ۶۰ میلیون هم ، البته از اولش هم معلوم بود گروههایی که تا دیروز سایه همدیگر را با تیر می زدند و همین هفته پیش برای هم فیلم افشاگرانه پخش کردند بطور مصنوعی با هم چفت شده اند اما آیا دیگر اینقدر اختلافاتتان جدی شده ؟ ...

حسین درخشان علل اختلافات داخلی اپوزیسیون در موضوع ۶۰ میلیون را توضیح می دهد:

در مخالفت ناگهانی و احساساتی بخشی از چپ‌ها با طرح شصت‌میلیون یک جور اختلاف شخصی هم به نظرم به چشم می‌آید که معلوم نیست از کجا ناشی می‌شود.

مثلا سعید حجاریان اصولا انگار یک پدرکشتگی‌ای با علی افشاری و آن بخش از بچه‌های تحکیم وحدت دارد که کاملا خارج از منطق است. یادتان می‌آید که چند سال پیش سخنرانی کرده بود و گفته بود که: شما دانشجوها را چه به کار سیاسی؛ بروید و درس‌تان را بخوانید و از نظر تئوریک خودتان را قوی کنید.

از طرف دیگر سازگارا هم انگار همین حالت را بین بخش دیگری از چپ‌های مشهور به روشن‌فکر مذهبی دارد. یعنی به دلایلی که ما نمی‌دانیم خیلی‌ها از هر کاری که او بکند بیزارند. البته با توجه به حرف‌های شمس الواعظین درباره‌ی اختلاف جدی مالی و مدیریتی آنها با هم در زمان روزنامه‌ی جامعه، بعید نیست که دشمنی امروز به درگیریهای آن موقع ربط داشته باشد.

چیزی که من در این سال‌ها فهمیده‌ام آن است در ایران امروز ، ریشه‌ی اختلافات سیاسی، بیش از آن چه که همه‌ی ما فکر می‌کنیم شخصی است و بر می‌گردد به اختلاف‌نظرهای احمقانه‌ای که آقایان در زمان اوایل انقلاب یا سال‌‌های بعد از آن با هم پیدا کرده‌اند.

و حالا معانی جملات برادر
زحمت کشمان حاج آقـا درخشان ! :‌

۱- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون، ناگهانی است ! ( مخالف نبودند که ! باهم همه برادربودند بخدا ! یه هو اینجوری شد !! )
۲- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون ، احساساتی است ! (آنهم مخالفت سعید حجاریان !!نگو ! مغز اصلاحات هم؟! ) .
۳- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون، فقط به بخی از جریان چپ ، محدود است !
۴- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون  شخصی است !
۵- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون  که می گویم ، فقط نظر شخصی من است !
۶- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون  که من می گویم ، چون زیاد مهم نیستند ،‌فقط مرا حساس کرده در موردش حدس و گمان بزنم ! کسی نگفته چیزی بنویسم !
۷-  ریشه اختلافات و این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون هم معلوم نیست کجاست ! (چون احتمالا ریشه ندارد !! رو در بایستی که نداری ! بگو دیگه !)
۸- این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون  و حرفهای سعید حجاریان ، ناشی از پدر کشتـگی با علـی افشاری است !!! ( ای پدر دروغگو بسوزه !)
۹-  این مخالفت اپوزیسون ها و سعید حجاریان با ۶۰ میلیون خـارج از منطـق است ! ( حجاریان ؟! مغر اصلاحات ؟! نگو!! )
۱۰- فقط روشن فکر (!) های مذهبی ( منظورش همون دگراندیشان سکولاریست است که اسم خودشان را ملی مذهبی گذاشته اند ! جالبه می گه اینها هم با طرح مخالفند ! ) هم با سازگارا مخالفت دارند !
۱۱- علت این مخالفت اپوزیسون ها با ۶۰ میلیون هم معلوم نیست ( احتمالا یکهو همه اینها دال ایران با حاکمیت ریخته اند رو هم ! نه ؟ همین رو نمی خوای بگی ؟ من گفتم خیالت راحت ! )
۱۲- ملی مذهبی ها بدون توجه کیفیت اقدامات سازگارا ، الکی (!!) با هرکاری (!) که او بکند مخالفند ( اونوقت نمی گه چرا تو انتخابات شورای شهر تهران ازش حمایت کردند همینها !)
۱۳- ایحتیمال زیات ! ( با فونت ترکی نوشتم !)  ریشوهو اییختیلافاط مالیه ! مدیریتیه ! من مدونم ! خودش بمن گفت ! در گوش من گفت ! ضیمن اینچه ایختیلافاط مربوی بی گذشته است ! سر موضوعو جدید نیست ! بی جان خودم ! ( جهت اطلاع دوستان !  مجلس ششم مالیات رااز چاخان برداشته بود. خداکند این مجلس هفتم برای چاخان هم کنتور تعیین نکند هم مالیات ! )
۱۴ - و اما با کمال پررویی ، جمع بندی تابلوی همیشگی ! :در ایران امروز ، ریشه‌ی اختلافات سیاسی، بیش از آن چه که همه‌ی ما فکر می‌کنیم شخصی است و بر می‌گردد به اختلاف‌نظرهای احمقانه‌ای که آقایان در زمان اوایل انقلاب یا سال‌‌های بعد از آن با هم پیدا کرده‌اند. ( بچه ها گرفتین چی شد که ؟‌ ای ول !  ته حرفشو زد اینجا . )
۱۵- و مجددا تاکید می کنم این مسائل ربطی به موضوع ۶۰ میلیون نداشت !!!

درخشان آی درخشان آی درخشان...
زت زیاد .



نویسنده : ابوذر منتظرالقائم » ساعت 3:26 صبح روز سه شنبه 83 دی 8

<      1   2   3   4   5      >